ترنای آخر کتابی داستانی براساس زندگی واقعی سید اسماعیل زری باف است، که روایت سرگذشت او را به تصویر میکشد و از دغدغه ها و تصمیم او که تا کنون تاثیرش هنوز درخشان است میگوید.
خلاصه داستان ترنای آخر:
یک شب تا دیر وقت در حجره مانده و به حساب ها رسیدگی کرد، بعد به مسجد رفت و نمازش را خواند ،در راه از مقابل قهوه خانه گذشت و بی آنکه نگاهی کند به دوستانش که انتظارش را می کشیدند، به سقاخانه رفت، از بخت خوبش حاجتمندی آن دور و بر نبود، چند شمع روشن کرد و ضریح را چسبسد و خیره ماند به اشک شمع ، به شال سبز، به آیه نصر من الله حک شده بر کاشی سقاخانه… تا نیمه شب همانجا ماند، کسی نمیداند آن شب بر سید محمد چه گذشت، فقط وقتی از آنجا به خانه رفت و خوابید، صبح که از خانه بیرون آمد دیگر آن سید محمد دیروز نبود…
ترنای آخر کتاب بر اساس زندگی سید اسماعیل زری باف است که به قلم امیر حسین عامرون گردآوری شده است.